اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ، ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کنم
==================
خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی...
=====================
صداقت و مهربانیت را می ستایم صداقت را از کلامت و مهربانیت را از نگاهت
=====================
کلاغ و طوطی هر دو زشت و سیاه آفریده شدند. طوطی اعتراض کرد و زیبا شد، کلاغ هم راضی به رضای خدابود. اکنون طوطی در قفس است و کلاغ آزاد
=====================
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق.. یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
=================
به سه دلیل دوستت دارم دو تاشو نمیدونم یکیشم یادم نیست
=====================
زندگی زیباست زشتیهای آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان میگذرد ... آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد
=====================
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم
=====================
اس ام اس خنده دار
میدونی فرق تو با آهن چیه ؟
.
.
.
آهن زنگ میزنه ولی توی گدا اس ام اس هم به زور میزنی !
====================
سلام ! دیشب خواب دیدم تویه باغ سرسبز داشتی برای خودت قدم می زدی ، منم اونجا بودم کنار دریاچه ، دیدم یه گل قرمز بین لباته ، داشتی به من نزدیک می شدی می خواستم بهت یه چیزی بگم اما
.
.
.
یه دفعه چوپونت اومد و بردت طویله
=====================
میدونی شباهت تو با باغچه چیه ؟
جفتتون کرم دارید
=====================
عروسه وارد یه مجلس میشه مادر شوهر میگه : صل علی محمد ، دشمن جانم آمد ! عروس هم میگه : عقرب زیر قالی ، میخواستی پسر نیاری
=====================
گفتی تو دلم اول و آخر خودتی...
از هر چه که دارم بهترینش خودتی...
خندیدم و زیر لب مکرر گفتم...
شاهزاده ی قصه های من ؛ خر خودتی !
====================
یه آبادانیه میره تو مغازه به یارو میگه: کا، بلوز داری؟
مغازه داره میگه: نه.
آبادانیه میگه: کا، شلوار داری؟
مغازه داره میگه: نه.
آبادانیه با تعجب میگه: کا، پس چرا رو شیشه نوشتی: کا لباس داریم؟
====================
پس از سریال پر طرفدار یوسف سریال زیبای لوط نبی در قزوین ساخته و بزودی پخش خواهد شد
ترکه میره دکتر، میگه: آقای دکتر این بواسیر من خیلی اذیت میکنه. دکتره میگه: لباساتو دربیار، برو دمر بخواب رو اون تخت، ببینیم مشکلت چیه. خلاصه یارو ترکه کونلخت دمر میخوابه، دکتره هم یک دستکش اساسی دستش میکنه، نوک انگشتش رو میکنه به ماتحت ترکه، میپرسه: اینجا درد میکنه؟ ترکه میگه: نه آقای دکتر، یکم جلوتر. دکتره دستشو تا مچ میکنه تو، میپرسه: اینجا؟ ترکه عرق ریزان میگه: آاای.. نه آقای دکتر، یکم جلوتره. دکتره دستشو تا آرنج فرو میکنه تو، میپرسه: اینجا؟ ترکه اشک ریزان میگه: آااای.. نه آقای دکتر.. اوووخ.. جلو تره.. دکتره شاکی میشه، دستشو تا کتف فرو میکنه تو، میپرسه: اینجاست؟! ترکه نعره زنان میگه: آااای .. آره... آآ.. همینجاست! دکتره اخم میکنه، دستشو میکشه بیرون، میره جلو دستشویی صابونو بر میداره، میگه: عزیزجان، شما لوزهت چرک کرده!
-------------------
رشتیه میره دکتر، میگه آقای دکتر من دیروز رفتم خانه... دکتره میگه: خب؟ هیچی قربان تو بشم، من یه چایی خوردم... خب... دیدم خانم صدایی ازش نیست... یه چایی خوردم.. دیدم لباسهای خانم وسط اتاق ولوه.. خوب؟ هیچ چی دکتر جان، خیلی شک کردم، یه چایی خوردم... خب؟ خب به جمالت دکتر جان، آمدم دیدم خانم با یه آقای غریبه رو تخت خوابیدن... تو چی کار کردی؟ من ولله خیلی عصبانی شدم، یه چایی خوردم... بعد... بعد هیچی، خانم با اون آقا کارشون وخیم شد... تو چی کار کردی؟ سر ضرب یه چایی خوردم... خوب؟ جانم براتون بگه رفتم دیدم خانم با آقا داخل همدیگه شدن... خب عزیزم تو چیکار کردی؟ خب دکتر جان بلافاصله آمدم خدمت شما ببینم این همه چایی که من خوردم ضرر نداره؟
-------------------
یه روز دوتا ترکه با لگد میزدند توی تخمهای همدیگه. یکی میاد بهشون میگه: شماها دردتون نمیاد؟ ترکا میگن: نه... پوتین پامونه!؟
-------------------
رشتیه جمعه صبح میخواسته یک چرت بخوابه، هی تلفن زنگ میزده و دوست و آشنا یک ربع احوال پرسی میکردن و نمیگذاشتن این بنده خدا به خوابش برسه. خلاصه آخر شاکی میشه، به زنش میگه: خانم جان، من دارم میرم بگیرم بخوابم... اگه تلفن زنگ زد، با من کار داشت، بگو آقا رضا خونه نیست. خلاصه میره تو اتاق و هنوز رو تخت ولو نشده، رررررییییینگگگ تلفن زنگ میزنه و زنش گوشی رو بر میداره، و بعد چند لحظه میگه: نخیر آقا رضا خونه هستن! رشتیه شاکی میشه، داد میزنه: خانم جان، مگه من نگفتم هرکی با من کار داشت، بگو نیست؟! زنه میگه: با تو کار نداشتن، با من کار داشتن!!
-------------------
پسره با دوست دخترش مشغول کار خیر بوده، دختره خیلی حال میکنه، میگه: عزیزم... بعد ازدواج هم اینجوری بهم حال میدی؟ پسره میگه: آره عزیزم... البته اگه شوهرت بیخودی گیر نده!
-------------------